«جلالالدین محمد بلخی» معروف به مولوی و مولانا و رومی در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری در شهر بلخ دیده به جهان گشود، او از مشهورترین شاعران ایرانیتبار پارسیگو است که هفتم مهر هر سال برای بزرگداشتش در تقویم رسمی ایران سند خورده است.
مولانا، شاعری است که خوانش دفترهای شعرش جمعهایی زیادی را در دورههای مختلف دور هم جمع کرده، یکی از این گعدهها برای خوانش آنچه مولانا گفته است، کلاس مثنویخوانی در حوزه هنری انقلاب اسلامی است.
کلاسی که اندیشکده ادبیات پایداری به وقت چهارشنبهها رأس ساعت ۸ صبح، با حضور محمدرضا سنگری؛ استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر برگزار میکند و اخیرا نود و دومین نشست آن در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری بر پا شده، سلسله نشستهایی با خوانش بیش از هزار بیت از دفتراول مثنوی معنوی و استقبال پر شور مخاطبان، از این رو در گرماگرم بزرگداشت مولانا با گرداننده این کلاسها؛ استاد محمدرضا سنگری به گفتوگو نشستیم تا از آنچه در اتاق ۴۰۲ از کم و کیف این کلاس بیشتر و بهتر آگاه شویم.
مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
- لطفا درباره ایده شکل گیری نشست مثنوی خوانی توضیح دهید و اینکه چه شد که این جریان شکل گرفت؟
در ابتدا قرار نبود این کلاسها در حوزه هنری این قدر گسترده باشد، ولی استقبال این قدر زیاد شد که جلسه روال هفتگی به خود گرفت، به ویژه اینکه تعدادی از همکاران ما در حوره هنری مداوم به کلاس میآیند و به خوانش اشعار گوش میدهند.
در سال ۱۳۹۹ در طبقه دوم حوزه هنری، مجموعهای به نام اندیشکده ادبیات پایداری شکل گرفت و در آنجا مطرح کردند اگر امکان پذیر است اول صبح فرصتی بگذاریم و مثلا اشعار حافظ یا مولانا را بخوانیم تا با ادبیات که روح و جان همه ماست و این اندیشکده که به نام ادبیات پایداری است، مجالی فراهم سازیم تا در بازه زمانی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، یکی از این متن ها خوانده شود.
وقتی این گفته را شنیدم، از آن استقبال کردم و گفتم پیشنهاد خیلی خوبی است، ضمن اینکه حوزه هنری هم به این مقولهها و موضوعات اختصاص دارد و گذشته حوزه هنری نیز این را نشان میدهد. بالاخره از جمع نظرات، نتیجه حاصل شد که از مثنوی مولانا شروع کنیم.
اما اصلا سر این نداشتیم که به یک برنامه تبدیل شود و قرار بود یک جمع محدود و معدودی باشند و هر هفته یک بار، در حد نیم ساعت نکتهای از مثنوی مولانا مطرح کنیم. جلسه اول و دوم که برگزار شد، کم کم افراد دیگری کنجکاو شدند و کسانی که شرکت میکردند به دیگران پیشنهاد دادند که بد نیست آنها هم بیایند و شرکت کنند و کم کم این نیم ساعت به ۴۵ دقیقه رسید و ۴۵ دقیقه مثنوی بود و کم کم این جمع به ۱۰ تا ۱۵ مخاطب مشتاق رسید.
- و این روند چگونه به کیفیت کلاسهای امروز رسید؟
در ادامه دوستان هنرمند حوزه هنری، پیشنهاد دادند که اجازه بدهیم این برنامه را کمی گستردهتر برگزار کنیم و سیر خوانش کلاس به صورت تصویری هم ضبط شود که در اختیار دیگران قرار بگیرد. کم کم مدت زمان این برنامه به یک ساعت رسید. در کنارآن، دوستان هنرمند مختلفی که شرکت میکردند و میکنند گفتند خیلی خوب است که در خوانشها از یک بعد موسیقایی هم استفاده کنیم.
و الان هر جلسه ما با آوازخوانی همراه است. حتی گاهی اوقات دوستان ما در بخش موسیقی با سه تار جلسه را شروع میکنند. خیلیها از بیرون حوزه هنری میآیند و شرکت میکنند و گاهی اوقات جلسات حتی بیش از یک ساعت هم طول میکشد.
مثلا در نودمین جلسه، از میزان استقبال و نبودن حتی یک صندلی خالی، تعدادی از افراد تمام مدت ایستاده به شنیدن اشعار مشغول بودند، این در حالی است که معمولا از جلسات اول صبح خیلی استقبال نمی شود.ما چون میخواهیم این نشستها، مزاحم فضای کار نباشد به روز چهارشنبه ساعت هشت صبح بسنده کردیم و جمع علاقمند به این مقوله خود میآیند و مجلس را پرشور میکنند.
برای من مولانا به گونه ای بهانه هم هست؛ یعنی تنها به بحث مولانا نمی پردازم. کتاب ارزشمند مثنوی معنوی مولانا همان طور که شیخ بهایی و دیگران گفتند قرآن فارسی است.
و «من نمی گویم که آن عالی جناب هست پیغمبر، ولی دارد کتاب/ مثنوی معنوی مولوی هست قرآن در زبان پهلوی.» شعری از شیخ بهایی در وصف تاثیر پذیری مثنوی از قرآن کریم است.
گفته میشود هر کس مثنوی را خوب درک کند، گویی یک دور تفسیر قرآن خوانده با لطافتها، زیباییها و مجموعه ماجراهایی که در این کتاب ارزشمند داریم.
در حقیقت من کلاس مثنوی را یک کلاس معارف هم میدانم؛ یعنی اگر کسی به این کلاس بیاید گویی یک دوره معارف دینی را نیز مرور میکند. البته محور مثنوی است و به ابعاد هنری مثنوی میپردازم، اما در عین حال، در این جلسات ابعاد معرفتی شاخص تر و بارزتر طرح میشود.
- آیا در خوانش اشعار صفحه به صفحه جلو میروید؟
خیر، گاهی اوقات ممکن است در یک جلسه دو یا سه بیت بیشتر خوانده نشود و گاهی اوقات هم ممکن است به تناسب داستانی که مطرح میشود ۱۰ بیت خوانده شود و هرگز به یک صفحه نمی رسیم.
- در حال حاضر در خوانش ابیات به کجا رسیدهاید؟
تقریباً به بیت هزار و صد و اندی رسیدهایم؛ یعنی یک سوم جلد اول را طی کردهایم.
- ارتباط خیلی خوبی بین ابیاتی که هر جلسه میخوانید و تفسیر میکنید با اتفاقات روز وجود دارد و این بسیار جالب و جذاب است.
در آغاز شعری توسط استاد نوروزی خوانده میشود و ایشان معمولاً شعری انتخاب میکند که با موقعیت روز تناسبی داشته باشد، یا این که من شعر را به آن موضوع وصل میکنم؛ یعنی ممکن است غزلی که خوانده میشود پیوند استوار و وسیعی با موضوع روز نداشته باشد، اما من آن را با موضوع گره میزنم.
روش کار این طور است که اول موسیقی اجرا میشود و مختصری درباره آن غزل صحبت میکنم و آن را به موضوع روز ربط میدهم و بعد بحثی را شروع میکنم و چتری است روی ابیاتی که آن روز قرار است بخوانیم و این یک شیوه متفاوت است و این طور نیست که مثنوی را باز کنیم و بخوانیم و شرح بدهم، بلکه اول یک بحث کلی مطرح میکنم و وقتی وارد خواندن آن قسمت از مثنوی میشویم فهم آن ابیات راحتتر اتفاق میافتد. البته ابیاتی که مطرح میشود، در درون ابیات توضیح میدهم و به همین سبب آهنگ حرکت کند است؛ هم به تناسب موضوعات و هم ابیاتی که خوانده میشود. برای مثال، در جلسه نودم، سه یا چهار بیت بیشتر خوانده نشد و همین سه چهار بیت توضیح داده شد.
- پس قطعاً یک سناریو در ذهنتان از ابیاتی که قرار است در آن روز خوانده شود، میچینید و متناسب با آن مطلبی ارائه میدهید؟
بله و این وقت میبرد؛ چون مخاطبان ما، مخاطبان فرهیخته ای هستند؛ صاحب نظر، فکر و مطالعهاند و بسیاری از آنها پژوهشگر، ادبیاتی و استاد دانشگاه هستند و سطح این کلاس سطح عادی و معمولی نیست.
- اگر بخواهیم ارتباطی بین این جریان مثنوی خوانی با ماهیت ادبیات پایداری برقرار سازید چه میگویید؟ به عبارت دیگر ارتباط مثنوی خوانی با ادبیات پایداری چیست؟
در آغاز راه، بین مثنوی و ادبیات پایداری ارتباطی نبود و دوستان پیشنهاد دادند که خوب است از این مجال و فرصت استفاده کنیم و متنی بخوانیم و حتی بعضیها پیشنهاد نهج البلاغه و تلاوت قرآن را دادند و حتی گفتند ادبیات پایداری باشد، اما من بعدها به اینجا رسیدم که چرا از این ماجرا که در قلمرو مجموعه به نام اندیشکده ادبیات پایداری اتفاق میافتد بین مثنوی خوانی و ادبیات پایداری پیوندی برقرار نکنم.
این در پس زمینه ذهنیم بود که اگر مثنوی معنوی مولانا برای ساختن انسان است و تمام جستوجوی مولانا رسیدن به انسان عالی و متعالی است و رسیدن به این انسان کامل بازدارنده هایی دارد، کسی میتواند خود را به این افق برساند که در مقابل عوامل بازدارنده پایداری بورزد. ما یک میدان بزرگ جهاد داریم که جنگ در خویش است و این با عرصه ادبیات پایداری پیوند میخورد. هیچ کس در عرصههای بیرونی نمیتواند پایداری کند، مگر این که اول در خویشتن پایداری ورزیده باشد.
ای شهان، کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست/ شیر باطن ، سخره خرگوش نیست
«قد رجعنا من جهادالاصغریم / با نبی ، اندر جهاد اکبریم» این جمله معروف پیغمبر است که در بازگشت از جنگ مطرح میکنند. بنابراین بخشی از ادبیات پایداری، پایداری انسان در برابر هوا و هوسها، خواستهها و عناصر بازدارنده و کندکننده حرکت انسان است که مثنوی مولانا همین است و مثنوی مشهون از عناصر پایداری است و به این خاطر به گونه ای میتوانیم بگوییم داریم ادبیات پایداری میخوانیم.
- اهمیت و جایگاه مولوی در فرهنگ و ادبیات ما غیر از ادبیات پایداری در مجموع چگونه است؟
اگر قرار باشد در مجموع تاریخ ادبیاتمان، چهار قلهنشین را معرفی کنیم ناگزیر از مولانا هستیم. در حوزه حماسه، بزرگ ترین چهره فردوسی است، در حوزه زبان و تعلیم، حضرت سعدی است، در حوزه تغزل، حضرت حافظ است و در حوزه معرفت و عرفان نیز، مولانا است.
مولانا قله نشین عرفان جهان و نه فقط ایران است و این را همه کسانی که با مثنوی انس داشتند مثل رینولد نیکلسون میدانند. مثنوی معنوی مولانا یکی از پرفروشترین کتابها در جهان است و بسیاری از داستاننویسان مشهور جهان تحت تاثیر مولانا هستند. فارغ از تفکر این افراد، مثلا پائولو کوئیلو برزیلی که کتابهایش حتی در ایران هم تاثیرگذاراست و در بسیاری از کتابهای فارسی شمارگان میخورد.
مثلا کیمیاگراو که کاملا تحت تاثیر مثنوی است و الهامش از یک داستان مثنوی معنوی مولانا است؛ لذا مولانا شاعر همه نسلها و قرنهاست و مولانا همیشه هست و هر وقت به سراغ این ۲۶۰۰۰ بیت یا شش دفتر مثنوی معنوی مولانا بروید تازه است و انگار مولانا نه در قرن هفتم، بلکه دارد در عصر ما زندگی میکند و با ما سخن میگوید؛ بنابراین جایگاه مولانا جایگاه بسیار رفیعی است و بزرگترین میراث فرهنگی ما متعلق به چند چهره بزرگ است. البته همه بزرگانی که بودند توراث فرهنگی برایمان به جا گذاشتند؛ ولی بزرگترین میراث عرفانی ما مثنوی معنوی مولاناست. البته مولانا غیر از مثنوی معنوی غزلیات، ربائیات، مکاتیب و فیه ما فیه هم دارد؛ اما هیچ یک از اینها تراز مثنوی نیستند.
- اگر بخواهیم ارتباطی بین حضرت مولانا با موضوعات ذیل انقلاب اسلامی برقرار سازیم و اگر مثنوی معنوی بتواند در ادبیات پایداری جایگاهی داشته باشد قطعا میتواند تاثیراتی روی جامعه انقلابی داشته باشد که ۵۷ خروش کرد و در مقابل ظلم ایستادگی و پایداری کرد. این ارتباط از منظر ادبیات و هنر و عموم مردم چگونه میتواند برقرار میشود؟ یعنی اگر مردم مثنوی معنوی را بخوانند و در کلاس هایی مثل کلاسهای شما شرکت کنند، درکشان از انقلاب سال ۵۷ چطور بیشتر میشود؟
اگر بخواهیم حافظه شعری انقلاب را بکاویم و از همه کسانی که در این سالها شعر و سرود شنیدند بپرسیم، شاخصترین سرودها و اشعاری که در حافظه شان هست کدام است، مثلا کسی از کجایید ای شهیدان خدایی نمی گذرد؛ پس مولانا دادههایی به عصر انقلاب داده است.
اگر پای صحبت شهید حاج قاسم نشسته باشید، میبینید بخشی از مثنوی را میخواند. خود امام (ره) وقتی سخنرانی میکرد، در بخشی از سخنرانیهایش از داستانهای مولانا استفاده میکرد. بسیاری اوقات نینامه ۱۸ بیتی مولانا را با انقلاب وصل کردیم؛ یعنی وقتی میخواهیم بگوییم بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند، یا وقتی میخواهیم سختیهای راه انقلاب را طرح کنیم خیلی ها این بیت را میخواندند که «عشق از اول سرکش و خونی بود /تا گریزد هر که بیرونی بود»؛ بنابراین مولانا با ما زیست میکند و ما با مولانا زیست میکنیم.
مولانا در هشت سال دفاع مقدس ما حضور داشت و حتی خیلیها در وصیت نامه هایشان از شعر مولانا استفاده کردند و بر مزار برخی از شهدای ما هم میتوانید این را پیدا کنید؛ یعنی میتوانید از نینامه مولانا ببینید. شاعران بزرگ عصر نقلاب تحت تاثیر مولانا بودند. نی نامهای از زنده یاد قیصر امینپور داریم که این نینامه برای عاشورا و امام حسین(ع) است.
مقام معظم رهبری در سخنرانیهایشان، بارها از مثنوی معنوی بهرهگیری میکند؛ لذا مولانا متعلق به گذشته نیست و متعلق به ماست. هر وقت خواستیم در جبهه ها به رزمندگان بگوییم اگر قراراست اهل مبارزه و مجاهدت باشند و پیروز شوند باید بت نفس خود را بشکنند و این را از مثنوی معنوی مولانا گرفتیم.
گویی مثنوی نه در سال ۶۴۲ سروده شده که در روزگار ما سروده شده و داده های مثنوی به عصر ما بسیار زیاد است. «دیدرو»؛ فیلسوف و تاریخنگار میگوید عمر هیچ کس به اندازه شناسنامه اش نیست و هر کس به اندازه تاریخش عمر میکند و این حرف درستی است.
من یک تاریخ پشت سرم دارم و این تاریخ پشت سرم مرا به امروز رسانده و باروری این نسل فقط محصول دریافتهای امروزی نیست و گذشتهها، ما را میسازد. حضرت علی (ع) میفرمایند: « مَنْ غَنِیَ عَنِ اَلتَّجَارُبِ عَمِیَ عَنِ اَلْعَوَاقِبِ» یعنی کسانی که تجربههای گذشته را خط میزنند چشمانداز آیندهشان کور خواهد بود. شرط فردا بینی، دیروزبینی است و دیروز ما نمیتواند بدون مولانا باشد؛ همچنان که امروز ما هم بدون مولانا نیست.
اگر روزی کسی بپرسد انقلاب چه پیوندی با مولانا دارد، میشود پرسید که چه پیوندی با فردوسی، سعدی و نظامی دارد، باید بگوییم انقلابی که خلق شده مال ملتی است که وارث چنین فرهنگی بوده و این فرهنگ ما را میسازد و باید بتوانیم در لایه های این فرهنگ حضور مولانا را احساس کنیم.
دست کم این است که هر جا بگوییم «کجایید ای شهیدان خدایی» به یاد مولانا بیافتیم. هنوزهم هر وقت میخواهیم از شهدا حرف بزنیم و در تشییع شهدا این شعر را میخوانیم. چه بسیار از شهدا که گفتند این شعر را بر مزار ما بنویسید.
«کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی» متعلق به مولاناست و این قدر زبان این شعر امروزی است که فکر میکنیم از آن یکی از شاعران امروز است و امروز گفته شده است.
- گویا پلتفرم و سایتی طراحی شده که متعلق به اندیشکده ادبیات پایداری است و هنوز رونمایی نشده است.
خیر، سایت در حال آماده شدن است. در این کلاس ها یک نگاه متفاوت به مثنوی داده میشود و برخی از کسانی که در این جلسات شرکت میکنند میگویند جای دیگری رفتند که کلاسهای مثنوی بوده، اما این کلاسها، سکولار است؛ یعنی مثنوی معنوی مولانایی مطرح میکنند که انگار در این میانه خدا نیست؛ ولی در اینجا کاملاً آن را با معارف دینی پیوند میدهیم که هر جلسه فکر میکنیم انگار نهجالبلاغه یا احادیث پیغمبر را میخوانیم؛ یعنی کاملاً مثنوی را میگویم و حق و حقیقت مثنوی هم همین است و خاستگاه مثنوی، روایات پیغمبر و آیات قرآن است و داستانهایش کاملاً تحت تاثیر قرآن است و درحقیقت، ۳۱۹ داستان مثنوی معنوی مولانا کاملاً تحت تاثیر قرآن است.
همیشه چهارشنبه صبح احساس میکنم دارم قرآن میخوانم. ای کاش حوزه هنری این بحثها را به صورت مکتوب پیاده کند، چراکه میتواند به چندین مجلد تبدیل شود . امری که برای حوزه هنری هم مناسب هست و روزی میتواند بگوید به مثنوی معنوی مولانا پرداخته است. زاویهای که در جلسات مثنوی معنوی مولانا داریم زاویه متفاوتی است.
- اندیشکده ادبیات پایداری قرار است در نگاه کلان خود چه کند و به کجا برسد و در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
زمانی که اواخر دوره مدیریت آقای مومنی شریف بود، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و موضوعی را مطرح کردیم؛ اینکه مباحث نظری انقلاب اسلامی کمتر مطرح شده و ادبیات انقلاب و دفاع مقدس به فضاهای دانشگاهی ما نیامده است.
من گفتم لازم است دانشگاههای ما با این ادبیات درگیر شوند و دانشگاه به آن بپردازد و آثار نظری درباره ادبیات و فرهنگ و هنر انقلاب خلق کند و حضرت آقا فرمودند با طرح این بحث چه انتظاری دارید؟ بعد درنگی کردند و گفتند یک اندیشکده بزنید و در این زمینه کار کنید.
در دانشگاهها، ۱۶ سال است که رشته و گرایشی به نام کارشناسی ارشد ادبیات پایداری دایراست و اما کتاب نداشت و استاد در این زمینه چیزی نمی دانست و درست به آن پرداخته نمی شد. یک واحد درسی را در نظر گرفتند. چون استاد چیزی نمیداند یا چیزی ندارد و شاهنامه را تدریس میکند.
در این شرایط، ما با تاسیس اندیشکده ادبیات پایداری اولین اقدامی که انجام دادیم این بود که ببینیم در حوزه ادبیات پایداری چه مسائلی داریم که ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات دفاع مقدس و ادبیات مدافعان حرم ذیل ادبیات پایداری قرار میگیرند؛ یعنی ادبیات پایداری یک گستره است که ذیل این گستره ادبیات انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مدافعان حرم، مدافعان امنیت و مدافعان سلامت قرار میگیرند و این موضوعات را مشخص کردیم. مدتها بحث کردیم و سرفصلهای موجود دانشگاه را نقد کردیم و سپس گفتیم حالا باید به سراغ دانشگاهها برویم و دانشگاهها را درگیر ادبیات انقلاب و دفاع مقدس بکنیم که اتفاق خیلی خوبی بود که رخ داده و الآن به تدریج میوه هایش چیده میشود.
طبعا اگر موضوعی را به شما بسپارند که بنویسید ممکن است برای تحقیق و نوشتن دو سه سال زمان لازم داشته باشید و دانشگاهیان هم فاصله داشتند و دارند. نه منابع را میشناسند و نه خیلی جدی با این مقوله آشتی کردند.
ما دانشگاه را با ادبیات انقلاب و دفاع مقدس آشتی دادیم و این مبارکترین اتفاقی است که افتاده و مثل یک آب پنهان در ریگزار است که چشمهای سطحینگر گم شدن آب را میبینند؛ ولی کسانی که دورتر را نگاه میکنند درختانی را میبینند که سر از خاک برآوردند و محصول همان آب به ظاهر گم شدهاند. الآن به تدریج کار ما میرسد و داریم آنها را به چاپ میسپاریم و خوراک درسی و دانشگاهی را تامین خواهیم کرد و این حرکت خوبی است که صورت گرفته است.
اقدامات دیگری هم داریم و در حال دنبال کردن بحث تاریخنگاری انقلاب را در استانها هستیم و چند استان را هم درگیر کردیم؛ چون این ادبیات در حال گم شدن است و به تدریج این اسناد از دست میروند و نسلی که انقلاب کردند نیز به تدریج از دستمان میرود.
خطر دیگر این است که حافظهها دارد آسیب میبیند و پیر میشوند. بیان قرآن هم این است که هر کس پیر میشود شکست در خلقتش ایجاد میشود و فراموشی میگیرد. بزرگترین خطر دیگر این است که اگر ما ننویسیم بعدا دیگران مینویسند و وارونه خواهند نوشت و به همین دلیل در این زمینه داریم تلاش میکنیم و کارهایی صورت دادیم و امیدواریم در آینده بتوانیم کاری صورت بدهیم.
نظر شما